روستای زاچ بشاگرد
استان هرمزگان-شهرستان بشاگرد-روستای زاچ
در جاده ي برتري جويي، محدوديتي براي سرعت وجود ندارد (ديويد جانسون) کسي كه حفظ جان را مقدم بر آزادي بداند، لياقت آزادي را ندارد (بنجامين فرانكلين) وقتي نهال آزادي ريشه گرفت، به سرعت رشد و نمو مي كند (جورج واشنگتن) براي جامعه، فضيلت و اخلاق از نان شب هم واجب تر است. اگر جامعه اي شكست اخلاقي بخورد با هيچ نيرويي نمي توان شكست را جبران نمود (افلاطون) خوشبخت ترين مردم كسي است كه براي برتري هاي ديگران ارزش قائل است و از شادي ديگران آن قدر شاد مي شود كه گويي اين شادی متعلق به اوست
Image Hosted by Free Picture Hosting at www.iranxm.comImage Hosted by Free Picture Hosting at www.iranxm.comImage Hosted by Free Picture Hosting at www.iranxm.com Image Hosted by Free Picture Hosting at www.iranxm.comImage Hosted by Free Picture Hosting at www.iranxm.com
دو شنبه 28 شهريور 1390برچسب:, :: 6:56 ::  نويسنده : عیسی زارعی


هویت

در تعریف لغت شناسان، هویت یعنی «آنچه موجب شناسایی شخص باشد یا موجب تمایز یک فرد از دیگری شود».

بنابر تعریف روان شناسنان: «هویت مجموعه ویژگی هایی است که تفاوت فرد از دیگران یا شباهت او به دیگران را نشان می دهد که برای ساختن آن، از عناصر زیادی استفاده می شود».

بنابراین، پاسخ سوال «من کیستم؟» در حقیقت، همان «هویت» یا «خود» ماست. اگر بتوانیم جایگاه و مسئولیت های خویش را در نظام هستی دریابیم و به این پرسش ها که «از کجا آمده ایم؟» «چه کاری باید بکنیم؟ و سرانجاممان چیست؟» پاسخ صحیح بدهیم، نشانه آن است که به هویت خویش پی برده ایم و هرچه در اصلِ پاسخ نقص باشد، هویت ما نیز به همان اندازه، دچار نقص است.

پیام متن:

هویت، همان شناخت صحیح از ویژگی های خویش و درک درست از موقعیت خویش است.

مفهوم «خود» و «خودیابی»

معنای واژه «خود» به «هویت» نزدیک است و بیشتر وقت ها نیز مترادف با آن به کار می رود. مورفی، روان شناس معروف، در بیان مفهوم «خود» می گوید:

«خود»، عبارت است از احساسات و ادراکاتی که هر کسی از کل وجود خویشتن دارد. این مهفوم سبب می شود که آدمی با وجود دگرگونی هایی که در طول زمان روی می دهد، پیوسته احساس دوام و استمرار کند.

استاد مطهری از میان تعبیرهای مربوط به واژه خود با اشاره به دو اصل «خودیابی» و «خدایابی» می گوید:

شرط باز یافتن خود، بازیافتن علت و خالق خود است؛ یعنی محال است که انسان بتواند خود را جدا از علت و آفریننده خود به درستی درک کند و بشناسد. علت واقعی هر موجود، مقدم بر وجود اوست؛ از خودش به خودش نزدیک تر است.

امیرمؤمنان علی علیه السلام می فرماید:

تعجب می کنم از کسی که در جست وجوی گمشده اش برمی آید و حال آنکه «خود» را گم کرده و در جست وجوی آن برنمی آید.

پیام متن:

شرط خودیابی، خدایابی است.

بحران هویت

در توصیف بحران هویت گفته اند: اصطلاحی است که درباره «عدم توانایی فرد در هر گروه سنی در قبول نقشی که جامعه از او انتظار دارد» به کار می رود.

در واقع، جدی ترین بحرانی که فرد در طول زندگی اش با آن روبه رو می شود، در خلال شکل گیری هویت رخ می دهد که ناموفق بودن در رویارویی با آن، پی آمدهای منفی بسیاری دارد. شخصی که هویت مشخص ندارد، در ادامه زندگی مشکلات فراوانی دامن او را خواهد گرفت.

چنین شخصی در مرحله شکل گیری هویت، ممکن است شدیدتر از هر زمان دیگر، از نوعی سردرگمی و آشفتگی برای پذیرش نقش ها رنج ببرد. این حالت، سبب می شود وی احساس کند گوشه گیر، تهی، نگران و دچار تردید شده است. احساس می کند باید تصمیم های مهمی بگیرد، ولی قادر به انجام دادن این کار نیست.

پیام متن:

بسیاری از سردرگمی ها، آشفتگی ها و گوشه گیری ها، ریشه در بحران هویت دارد.

بحران هویت و راه های رفع آن، از دیدگاه قرآن

قرآن کریم گروهی از انسان ها را بدون هویت انسانی و اخلاقی معرفی می کند و می فرماید:

گروهی از انسان ها دل هایی بدون ادراک و گوش های ناشنوا و چشم های نابینا دارند. آنها همچون چهارپایانند، بلکه گمراه تر! اینان همان غافلانند. (اعراف: 179)

از دیدگاه قرآن، غفلت، عامل اصلی بحران هویت است؛ زیرا این ویژگی سبب دور شدن شخص از هدف نهایی خلقت خویش و در نتیجه گرایش او به پوچی و بی هدفی می شود. همچنین، خداوند در آیه دیگری «خودفراموشی» را که یکی از عوامل بحران هویت است، پی آمد «خدافراموشی» می داند و می فرماید: «از آنانی نباشید که خدا را به فراموشی سپردند. در نتیجه، خداوند نیز خودشان را از یادشان برده است». (حشر: 19)

شناخت نفس، یکی دیگر از راه های هویت یابی است. در قرآن کریم نیز آمده است: «عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ: خودتان را دریابید». (مائده: 105)

پیام متن:

از دیدگاه قرآن، غفلت عامل اصلی بحران هویت است.

جوان و تلاش برای هویت یابی

احساس تشخص طلبی و منحصر به فرد بودن، از ویژگی های برجسته یک جوان است و اگر نتواند این احساس را با خلاقیت خود به ظهور رساند، آن را از راه همانندسازی با دیگران تحقق می بخشد. در این صورت، براساس فرصت ها و امکاناتی که شرایط جامعه و فرهنگ موجود برای او فراهم می آورند، شخصیتش شکل می گیرد. برای چنین شخصی این جامعه است که هویت او را می سازد، نه خلاقیت و استعدادهای درونی خود او.

یکی از روان شناسان درباره جوان وتلاش او برای کسب هویت چنین می گوید:

هر جوانی مایل است هویت خاصی داشته باشد. از این رو، می کوشد که خویشتن را دریابد و بشناسد. در عین حال می خواهد فردی باشد «ممتاز» و برای رسیدن به این مقام، خود را به فرد یا گروهی برجسته ارتباط می دهد یا به اصطلاح، خویشتن را با آنها همانند می سازد تا به واسطه امتیاز و تشخص آن فرد یا آن گروه ها، تاحدی صاحب تشخص و امتیاز شود.

پیام متن:

هویت حقیقی، باید از درون انسان مایه بگیرد، نه آنکه از راه همانند سازی با دیگران به دست آید.

بلوغ و هویت

با توجه به نتیجه تحقیقات چند دهه، افراد بدون هویت، معمولاً در گذر از دوران کودکی به دوره نوجوانی، یعنی دوران بلوغ دچار سرگشتگی وسرگردانی شده اند و این دوره را به سلامت به پایان نرسانیده اند.

از آنجاکه سال های بلوغ ونوجوانی، دوران شکل گیری هویت و شخصیت فرد است، اگرنوجوان از این مرحله به سلامت بگذرد و در هویت وی خللی وارد نشود، در بزرگسالی شخصیت وهویتی ثابت و مستحکم خواهد داشت. ولی اگر این مرحله با نارسایی و بی ثباتی بگذرد، فرد به آشفتگی شخصیت و اختلال در هویت دچار خواهد شد. از این رو، تأثیر دوران بلوغ و نوجوانی بر هویت فرد، امری انکارناپذیر است.

پیام متن:

بخشی از هویت فرد، در دوران بلوغ شکل می گیرد.

احساس پوچی و پی آمدهای آن

یکی از بیماری های فراگیر فردی و اجتماعی در عصر جدید، احساس پوچی در زندگی و بی معنا بودن آن است. یکی از روان شناسان معاصر، از این امر به خلأ وجودی یا تهی بودن زندگی یاد می کند و می گوید:

در زندگی امروزی، این بی حوصلگی ها و ملالت ها بیش از افسردگی ها و دل تنگی ها، مردم را به سوی روان پزشکان می کشاند و هر چه زندگی بیشترماشینی می شود، این مسئله بحرانی تر می شود.

پدیده های فراوانی چون اعتیاد، بزهکاری، بی هویتی جوانان و بحران هایی که در زندگی بازنشستگان و پیران دیده می شود، می تواند ریشه در احساس پوچی و تهی شمردن زندگی نیز داشته باشد. بنابراین، رهایی از احساس پوچی در زندگی، به معنای رهایی بسیاری از ناهنجاری های اخلاقی است.

پیام متن:

احساس پوچی در زندگی، سرمنشأ بسیاری از بزهکاری ها در جامعه به شمار می آید.

روحیه و معنا در زندگی

روحیه مثبت، معناگرایی و باورهای اعتقادی، سراسر زندگی آدمی را به نشاط، پویایی و امید تبدیل می سازد، به گونه ای که در یک کلام می توان گفت: «انسان، نان باورهایش را می خورد و به آنها زنده است».

روحیه نداشتن و احساس بی ارزشی، یعنی مات شدن در صحنه زندگی و باختن سرمایه هستی. در مقابل، توجه به سرمایه وجودی خود و بهره مندی از جهان بینی و ایدئولوژی دینی، یعنی یافتن معنا در زندگی و کسب روحیه ای عالی برای روبه رو شدن با ناکامی ها و نامرادی ها در دنیا.

ما در این سرای درگیری ها و دوگانگی ها، با ناکامی ها و بلاهای فراوانی روبه رو می شویم. پس بیشتر از هر چیز، نیازمند روحیه والا و معنا دهی به زندگی هستیم تا بدین گونه، سلامت روح و روان، بلکه جسم ما تضمین شود.

بنابر تحقیقاتی که در یکی از دانشگاه های آمریکا صورت گرفت، مشخص شد که درمان بیماری ها تنها با دارو و دیگر مراقبت های پزشکی امکان پذیر نیست و آثار درمانی این خدمات، به میزان زیادی به روحیه بیمار بستگی دارد. هر قدر روحیه بیمار بهتر باشد، سرعت درمان وی بیشتر و خدمات درمانی، مؤثرتر است.

با جریان یافتن دین در رگ های روحی و معنوی انسان، زندگی او معنا، نشاط و پویایی می یابد و در نتیجه، بسیاری از آسیب ها و بحران های هویت، ضعیف و یا نابود می شود.

پیام متن:

روحیه و باور در زندگی، بهترین دارو برای رفع بی هویتی و احساس پوچی است.

هویت دینی جوان

از ویژگی های فطری جوان، گرایش به عشق و پرستش است. به این معنا که فرد، بنابر انگیزه ای درونی، به عبادت و بندگی خدا روی می آورد. چنین احساسی، در اعمال و رفتار دینی جوان مسلمان آشکار می شود. رابطه آدمی و دین را می توان درمقوله «هویت دینی» به خوبی بیان کرد. بدیهی است که پی آمد پیدایش هویت دینی، احساس تعهد و مسئولیت در برابر ارزش هاو باورهای آن مکتب است. برخی از صاحب نظران، تعهد را به عنوان سنگ بنای «هویت دینی» معرفی می کنند. یکی از کارشناسان یونسکو معتقد است:

نخستین هدف آموزش و پرورش، القای ارزش های نیرومند انسانی به جوانانمان است، به گونه ای که با انسانیتی بهتر و والاتر رشد کنند. آنها باید مفهوم انسانیت را بیاموزند و تا زمانی که زنده اند، به مضمون های آن پای بند باشند.

پیام متن:

پای بندی به باورهای مکتب اسلام و احساس مسئولیت در قبال ارزش ها، از آثار هویت دینی است.

جوان و هویت اجتماعی

هنگامی که فردی از مرحله کودکی به دوران نوجوانی و سپس جوانی پا می گذارد، به تدریج گرایش به اجتماع، در شکل ها و زمینه های گوناگون دراو پدید می آید که بهترین نمونه آن، دوست یابی و وارد شدن به گروه های مستقل اجتماعی، در این دوران است.

هویت اجتماعی سالم، جوان را همواره در برقراری روابط اجتماعی موفق می سازد و فعالیت ها و مشارکت های اجتماعی او رو به فزونی می گذارد.

ناتوانی در شغل یابی، بازماندن از ادامه تحصیل، دوری از جامعه و درون گرایی، از پی آمدهای بحران هویت اجتماعی جوانان است وبسیاری از رفتارهای ضداجتماعی و ناسازگارانه آنها را می توان از این دیدگاه توجیه کرد.

پیام متن:

لازمه حضور جوانان در فعالیت ها و مشارکت های اجتماعی، برخورداری آنان از هویت اجتماعی است.

هویت دینی، برترین هویت

پای بندی به دین و مذهب، هویتی به فرد می بخشد که به کمک آن بتواند خود را از بحران های هر دوره از زندگی به ویژه جوانی، به سلامت برهاند و از سرگشتگی در فکر و عمل دور ماند.

هویت دینی، انسان را به پشتوانه ای مطمئن و پایدار متصل می کند و ریشه در جاودانگی آدمی دارد. انسان با داشتن چنین هویتی، از راه های رسیدن به کمال آگاه می شود و در نتیجه هویت و شخصیت واقعی خویش را می یابد.

یکی از روان شناسان می گوید: «دین آن قدربرای پرورش و سلامت روح آدمی اهمیت دارد که هوا برای تنفس.» بی گمان، جامعه ای که در آن دین و مذهب به شایستگی اجرا نشود یا مردم به تقویت هویت دینی خویش بی توجه باشند، ناهنجاری های اخلاقی و اجتماعی افراد آن بیشتر خواهد شد.

پیام متن:

هویت دینی که انسان را به قدرت نامحدود خداوند پیوند می زند، بهترین هویت است.

ماهواره، اینترنت و اختلال هویت

ماهواره و اینترنت با جاذبه های مادی فراوان، مخاطبان بسیاری یافته و در نتیجه، به پدیده «فردگرایی» و دوری از هویت های خانوادگی، اجتماعی، فرهنگی و دینی جوانان انجامیده است.

برخی که با این رسانه ها ارتباط برقرار می کنند، به گروه مخاطبان بی نام و نشان انتزاعی این ابزارها می پیوندند که ادامه این روند، به از هم گسستن پیوندهای اصیل خانوادگی و اجتماعی منجر می شود. بعضی افراد ترجیح می دهند مدت ها با یک رایانه بی طرف در ارتباط باشند، بدون آنکه به رابطه صحیح و صمیمی با انسان ها احساس نیاز بکنند. همچنین کاربران اینترنت با اصرار بر این ارتباط یک طرفه، شخصیت وهویت سالم و ثابتی نخواهند داشت و هر از گاهی به پوشش شخصیتی متفاوتی درمی آیند که این امر به مرور زمان به اختلال و بحران هویت او می انجامد.

پیام متن:

استفاده زیاد از ماهواره و اینترنت، به رشد فردگرایی و در نتیجه به تضعیف هویت فرهنگ خانواگی، اجتماعی و دینی کاربران آن منجر می شوند.

جان به فدای تو که به گفته خودت مظلومترین فرد عالم هستی.

چه کرده‌ایم با تو که دلت خون است از دست ما؟ دلت خون است.دلت خون است.دلت خون است.

کمی فکر کن؟ میری جمکران و دعا میکنی، حاجتت برآورده نمی شود بعد با امام زمان قهر می‌کنی؟

باچه کسی قهر میکنی؟ قطب عالم امکان، گل سرسبد هستی ،سبب نزول برکات آسمانی؟ .....

بعد به دوستت می‌گویی به جمکران رفتی دعا نکن که من دعا کردم و جواب نگرفتم.

باخودم می‌گم چقدر آقا غریب و چقدر مظلومه.

مگه ما چه گلی به سر آقا زده‌ایم ؟

چه کاری کردیم که قلب مولا از ما شاد بشه؟

این‌همه نغمه یابن الحسن سرداده‌ایم تا حالا فکر کرده‌ایم که

ابن الحسن از چه چیز خوشش می آید، همان را انجام دهیم؟

یا فقط با گناه و معصیت به اسم شیعه علی علیه السلام آبروی اهل بیت را برده ایم؟ 

شاید این زبان حال مولاست که :

هرکس به طریقی دل ما میشکند            بیگانه جدا دوست جدا می‌شکند

با کوله باری از گناه ،معصیت و شرمساری با خود عهد می‌بندم که از امروز

کاری را انجام دهم که مولا و آقایم صاحب الزمان عجل الله فرجه شاد شود.

یکبار هم که شده کارهایم را برای خوشحالی قلب او انجام دهم.

مولای من خودت کمک کن و دستم را بگیر تا در این پیچ و خم دنیا گم نشوم.

دو شنبه 28 شهريور 1390برچسب:, :: 6:56 ::  نويسنده : عیسی زارعی

مولا شنیدم لاله ها را دوست داری

آیینه های آشنا را دوست داری

با یاد قرآنی که بر نی خوانده می شد

صوت مناجات و دعا را دوست داری

مولا شنیدم نی حکایت کرد از تو

می گفت دل های رها را دوست داری

مولا شنیدم در مقام آسمان ها

تنها مقام کربلا را دوست داری

از اهل بیتت،از دلت پیداست بسیار

آتش گرفتن در خدا را دوست داری

مولا اگر چه این لیاقت را نداریم

اما بگو آیا تو ما را دوست داری؟

اگر عزیزی را گم كرده باشید، چه می‌كنید؟

آسوده و بی‌خیال می‌نشینید تا كم كم فراموشش كنید؟

یا برای یافتن او همه تلاش خود را به كار می‌برید.

از این و آن سراغش را می‌گیرید.

شب و روزتان را به جستجوی او می‌گذرانید...

تا آن كه او را بیابید یا نشانی از او پیدا كنید؟


كدامیك؟

 اگر كسی را دوست داشته باشید و بدانید كه او نیز به شما بسیار علاقه‌مند است، آنقدر كه از بیماری شما بیمار می‌شود و از خوشحالی شما خوشحال، چه می‌كنید؟

تنها به زبان این دوستی را ابراز می‌كنید؟

یا در عمل، محبت خود را به او نشان می‌دهید؟

پیوسته در پی جلب رضایت او هستید، به مناسبت‌های مختلف برای او هدیه می‌برید، لباسی را می‌پوشید كه او دوست دارد، از عطری استفاده می‌كنید كه او می‌پسندد و ...


كدامیك؟

اگر بدانید، كه برای حل مشكلاتتان می‌توانید به كسی مراجعه كنید كه آماده كمك به شما می‌باشد و برای ارتباط با او گفتن یك سلام كافی است، چه می‌كنید؟

آیا از كنار این موضوع بی‌تفاوت گذر می‌كنید؟ یا تمام تلاش خود را برای استفاده از این فرصت به كار می‌برید؟


كدامیك؟

اكنون ما كه می‌گوییم

در انتظار امام زمانمان نشسته‌ایم،

او را به جان دوست داریم،

گره مشكلاتمان به دست او باز می‌شود،

چگونه‌ایم و چه می‌كنیم؟

هر صبح

با سلام بر او روزمان را شروع كرده و آمدنش را از خدا می‌خواهیم؟

برای سلامتیش صدقه می‌دهیم؟


و مهم‌تر آن كه

آنگونه كه او پسندد زندگی كرده و عمرمان را سپری می‌كنیم؟

.........

خوب است در این آزمون

این سه پرسش ساده را از خود بپرسیم و به خودمان نمره دهیم.

از صفر تا بیست!

امام منتظران(عج): " ما در رعایت حال شما كوتاهی نمی‌كنیم و یاد شما را از خاطره نبرده‌‌ایم ... "

بیائید ما نیز یاد او را از خاطر نبریم و برای آمدنش دعا كنیم ...

دو شنبه 28 شهريور 1390برچسب:, :: 6:56 ::  نويسنده : عیسی زارعی

شانه هایم سخت سنگینی می كند و احساس می كنم پشتم زیر خروارها بار در حال خم شدن است ای غایب از نظرمی دانی چرا؟

نمی دانم چرا عطش سرخ نگاهم را نادیده گرفتی . گلایه ندارم بلكه مصمم تر در كوچه های انتظار به جستجوی حضور ابدیت می گردم. دیگر خسته شده ام از اینكه نگاه سنگین پونه ها را یدك بكشم. آخر دیرزمانی است كه پونه ها عطر دلاویز خود را به جویبار نمی بخشند و می گویند هیچ حضوری صاف نیست. كوه ها راز استواری را با ابرهایی كه می گذرند پچ پچ می كنند. دیگر همه از همه جا بریده اند. كودكان طرح درد را ترسیم می كنند و انسانها در به در دنبال كیمیا، همان صداقت دیرینه می گردند. آخر مگر نمی دانی به یغما برده اند تمام هستی نیلوفر را  و به یادگار سیلی محكم بر صورت او نواختند. مگر كبودی صورت نیلوفرها برایت آشنا نیست؟!

افسوس كه دیگر در میان سینه ها قلبی است كه با صدای تپش ننگینش برای پیشرفت آهن می تپد. خدا را شاهد می گیرم كه دروغ نمی گویم! فریاد مظلومیت نسلهای انسانی در اوراق كهن تاریخ حماسه می آفریند، آن هم در سرزمین زیتون ها! مگر تو شاهد نیستی كه چگونه لاشخوران وحشی به نسل كشی پرداخته اند آن هم در سرزمینی كه قبله اول محمد رسول الله بود! چرا فریاد رسای دادخواهی عدالت جویان را اجابت نمی كنی ای ناجی تمام خوبیها. چه حكمتی در غیابت هست كه ما از فهم آن عاجز هستیم. بیا بیا كه دیگر ضریح چشمهایم جایی برای دخیل انتظار ندارد. تب تند انتظار چشم به راهانت را می سوزاند بیا تا این تب تند فروكش كند، تا دلهای خزان زده با آمدنت به بهاری دیگر پیوند خورد.

  اللهم عجل لولیک الفرج . التماس دعا...

 براي صبر بايد اميد داشت
        اميد ، اميد ، اميد
         مي گويند وقتي قرار است منتظر كسي باشي ، بايد هميشه منتظر باشي
          يعني انتظار ساعت و زمان و وقت نمي شناسد

     گفتند كه صبر مقدمه انتظار است و صبر چيزي نيست كه هر كس را توان آن باشد
دو شنبه 28 شهريور 1390برچسب:, :: 6:56 ::  نويسنده : عیسی زارعی

اذا قام القائم حكم بالعدل و ارتفع فى ایّامه الجور و امنت به السبل و اخرجت الارض بركات‌ها و ردّ كل حق الى اهله و لم یبق اهل دین حتّى یظهر الاسلام و یعترفوا بالایمان.(1)

ترجمه:

زمانى كه حضرت حجة (عج) ظهور كند به عدالت حكم مى‌كند و كسى نمى‌تواند به دیگرى جور و ستم روا دارد و راه‌ها به وسیله او امن مى‌گردد، زمین بركاتش را براى استفاده مردم خارج مى‌كند و امور را به دست اهلش مى‌سپارد و هیچ دینى غیر از اسلام باقى نمى‌ماند و همه به اسلام گرایش پیدا مى‌كنند.

 

در این حدیث هفت برنامه براى حضرت بیان شده است:

  • 1 و 2- حكومت عادلانه و رفع ظلم و جور:

« اذا قام القائم حكم بالعدل و ارتفع فى ایّامه الجور » نقطه مقابل عدل، ظلم است نه جور، و قسط نقطه مقابل جور است. فرق بین عدل و قسط این است كه عدالت یعنى حقّ دیگرى گرفته نشود و قسط این است كه بین افراد تبعیض نشود، پس ظلم به نفع خویشتن گرفتن و جور حقّ كسى را به دیگرى دادن است. به عنوان مثال، یك وقت خانه كسی را براى خودم مى‌گیرم، كه این ظلم است و یك وقت خانه او را مى‌گیرم و به دیگرى مى‌دهم كه این جوراست. نقطه مقابل این است كه خانه كسی را نمى‌گیرم براى خودم كه این عدل است و اگر به كسى هم ندهم این قسط است، پس قسط عدم تبعیض و عدل عدم ظلم است.

 

3- امنیت راه ها:

«و امنت به السبل» راه‌ها به وسیله او امن مى‌شود.

 

  • 4- شكوفایى طبیعت:

« و اخرجت الارض بركات‌ها » زمین بركاتش را خارج مى‌كند چه بركات كشاورزى و چه معادن و چه نیروهاى دیگرى كه براى ما مخفى است.

 

  • 5- سپردن امور به اهل خبره:

« و رُدّ كلّ حقّ الى اهله » كارها را به اهلش مى‌سپارند به خلاف زمان ما كه بسیارى از كارها به دست نااهلان است .

 

  • 6- حاكمیّت دین اسلام:

« و لم یبق اهل دین حتّى یظهر الاسلام » هیچ دینى باقى نمى‌ماند و همه ادیان دین واحد مى‌شوند و آن همانا اسلام است.

 

  • 7- گرایش قلبى به اسلام:

« و یعترفوا بالایمان » كه دو معنى دارد ممكن است یا اشاره به این باشد كه همه تابع مكتب اهل بیت مى‌شوند و یا اشاره به این باشد كه علاوه بر این كه در ظاهر ایمان دارند در باطن هم مؤمن هستند.

 

مهم‌ترین كارهایى كه آن حضرت انجام مى‌دهد و از روایات استفاده مى‌شود در چهار محور خلاصه مى‌شود:

1- اصلاح عقاید:

« ما على ظهر الارض بیت حجر و مدر الاّ ادخله الله كلمة الاسلام »(2)

در تمام روى زمین خانه هاى سنگى براى ثروتمندان و خانه‌هاى گِلى فقرا و چادرها باقى نمى‌ماند جز این كه كلمه «لا اله الاّ الله» در آنها خواهد بود و شرك برچیده خواهد شد.

 

2- تكامل عقول:

جهش علمى و عقلانى پیدا مى‌شود مرحوم علاّمه مجلسى چنین مى‌فرمایند:

كه مردم تحت تربیت او قرار مى‌گیرند و اندیشه‌ها و خردهاى آنها كامل مى‌شود. (3)

 

3- عدل و داد: در روایات متعدّد آمده است كه « یملأ الارض عدلا و قسطاً كما ملئت ظلماً و جوراً». (4)

 

4- اصلاح اخلاق:

از بین بردن مفاسد اخلاقى و زنده كردن ارزش‌هاى اسلامى كه این را از روایات علایم آخرالزمان استفاده مى‌كنیم، روایاتى كه مى‌گوید قبل از قیام قائم انحرافات اخلاقى مثل زنا، سرقت، رشوه خوارى، كم فروشى، شراب خوارى، خون بى‌گناهان را ریختن زیاد مى‌شود و معنایش این است كه مهدى (عج) قیام مى‌كند تا اینها را از بین ببرد یعنى نظام ارزشى به طور كلّى مختل شده و حضرت مهدى (عج) نظام ارزشى را درست مى‌كند.

حضرت مهدى (عج) داراى لشكر و سپاه و اعوان و انصار است همچنان كه در «زیارت آل یس» آمده است:

واجعلنى من شیعته و اتباعه و انصاره و یا در بعضى از روایات آمده است كه: والمجاهدین بین یدیه، كسانى كه مى‌خواهند از یاران آن حضرت باشند باید در این چهار محور كار كنند و كسى كه هیچ یك از این امور را ندارد و دعا كند كه از یاران او باشد، این دعا دور از اجابت است.


پی‌نوشتها:

1. بحارالانوار، ج 52، ص 338.

2.   تفسیر قرطبى، ج 12، ص 300.

3.  بحارالانوار، ج 52، ص 328.

4. بحارالانوار، ج 14، ص 33.

دو شنبه 28 شهريور 1390برچسب:, :: 6:56 ::  نويسنده : عیسی زارعی

سلام بر مهدی! آخرین ذخیره خدا بر روی زمین!

مولا جان!

دیگر بس است،  این درد طاقت سوز هجران.

جانا! تا به کی در پشت پنجره انتظار، رؤیای آمدنت را به نظاره بنشینیم؟

ای در کنج زندان غیبت همچنان محبوس!

 و ای گناه ما، میله های زندان تو!

هزار و اندیست که چشم به راهان قدومت، بر لب فغان دارند و بر جگر خراش.

هزار و اندیست که دلهای منتظران، در تمنای وصالت، در جان آه می پرورند ودر سینه داغ.

عمری است که در کوچه سار انتظار سرگردان وحیرانیم.

تو را  چه می شود، اگرشب سرد و فسرده فراقمان را به صبح دل انگیز وصالت آذین بندی؟

چگونه است، که این همه طلب و تمنا گره از کارفرو بسته ما نمی گشاید؟ بگو چه چاره کنیم؟

آیا نه وقت آن رسیده که نقاب از چهره برگیری و بازار حسن فروشان جهان را به یکباره رونق ببری؟!

آری!

... اینک همسفر با قافله منتظران، دست انابت به امید اجابت به درگاه حق "جل و علا"  برمی داریم و خدای را به تضرع و زاری می خوانیم که:

بار الها!

نسیم ظهور دولت حجتت را به لطف و کرمت بر ما بوزان!

چنین باید گفت كه روزگار غیبت ؛ دوران ظلمت و محرومیّت است ، بر تمام آنهائى كه امام (علیه السلام) از آنان غائب است و یا آنكه بهتر بگوئیم اینان از او مهجورند .

اگر نیكو بنگریم و تا حدّى بیندیشیم و عظمت نعمت حضور امام (علیه السلام) را تا حدّى بیابیم ؛ خواهیم فهمید كه دوران غیبت چه دوران رنجبار و طاقت فرسائیست و حضرت امام رضا (علیه السلام)از آن دوران و مؤمنان در آن زمان چنین یاد مى فرمایند : وكم من مؤمن متأسّف حیران حزین عند فقد الماء المعین .(1) چه بسیار مؤمن دل سوخته اى كه در فقدان آب گوارا در حیرت و حزن به سر مى برد .

آن حضرت چه زیبا محرومیّت زمان مستورى را به تصویر مى كشد كه مؤمنان چون تشنگانى كه از جرعه اى آب گوارا منع مى شوند در پنجه حرمان بسر خواهند برد ، آن آبى كه براى همگان است و ضروریترین مادّه حیات ، و به راستى امام زمان ارواحنا فداه چنین است و دوران غیبت نیز چنان .

پس چه خواهد كرد پروانه در غیبت شمع و چه سازد آن پر سوخته در فراق شعله عشق ، و چگونه صحبتِ گل را به فراموشى سپارد و بلبل چگونه شور سر دهد و آن گمشده تاریك سراى غیبت ؛ راه از كه جوید و در كدامین منزل آرام گیرد .

آنانكه در محضر نور نشسته اند حال و هواى تاریكى را مى دانند و آنها كه لذّت حضور را چشیده اند طعم تلخ هجران را درك مى كنند .

كوتاه سخن غیبت امام زمان علیه السلام دورى از تمام خوبیهاست ، و در پرده بودن تمام روشنائیهاست ، آرى ; شب سرد غیبت هنگامه به چاه افتادنهاست ، شب سرد غیبت گاه لرزیدنها و ترسیدنهاست ، شب سرد غیبت بحبوحه گریستنها و نالیدنهاست ، و شب سرد غیبت وقت بى خوابى و بى آسایشى است ، شب سرد غیبت زمان رنجورى پروانه هاست ، پروانه گانى كه در جستجوى نورند نه چون خفّاشان كور ...

شب سرد غیبت را نمى توان معنى كرد مگر در پگاه ظهور ، آنگاه كه به تماشاى سپیده دم مى نشینیم ، خواهیم گفت كه دیشب چه بود و چگونه گذشت .

عصر غیبت عصر محرومیّت از چشمه گواراى ولایت است و روزگار غیبت دوران پرده نشینى یار و محجوبى جمال و كمال اوست ، و باید گفت كه روزگار غیبت امام عصر (علیه السلام)هنگامه دورى از چشمه سار معرفتش و زلال هدایتش ، دوران مستورى او با تمام صفات زیبایش ، همان گونه كه خود در پرده غیبت نشسته است و مردمان محروم، از دیدار اویند ، صفات حُسنایش نیز محجوبند ، و هر آنچه از تشعشع خُلق و خُوى او دیده مى شود از پس ابر سیاهى است كه بر چهره آفتاب، افتاده و تابشى است از میان روزنه هاى پرده هجران و چه زیباست آن لحظه كه این پرده برافتد و ( وَأَشْرَقَتِ الاَْرْضُ بِنُورِ رَبِّها )(2) معنى شود .

در عصر غیبت همانگونه كه صورت زیباى امام (علیه السلام) مستور است سیرت والاى او نیز محجوب ، مگر شعاعى از آن مَجلاىِ انوار الهى كه از روزنه اى مى تابد ، و باید که به تماشای رافت بیکران او نشست .

1- اثبات الهداة:6/381

2- زمر/69

دو شنبه 28 شهريور 1390برچسب:, :: 6:56 ::  نويسنده : عیسی زارعی

آدینه که از راه می رسد، با این شوق از خواب بر می خیزم که آن وعده الهی به وقوع پیوسته باشد.

و هر بار، هرلحظه از آدینه بی تو بودن که به غروب نزدیک و نزدیک تر می شود، دلتنگ می شوم

پس با خود می گویم به سختی

با بغضی که راه گلویم را بسته است

شاید ...

آری ...

شاید، شاید این جمعه بیاید ...

پس باز هم چشمانم را به انتظار آمدنت تر می کنم به درگاه پروردگاری که وعده داده است ظهورت را ...

مولای من

ای مظهر خوبی ها

ای پناه خستگی ها

می بینی دوباره شهر را به امید رنگ گرفتن کوچه ها از حضورت، آذین بسته اند

دوباره شهر را بوی گل و شیرینی، فرا گرفته

اما ...

می دانم دلم که تنگ می شود، خدا به میهمانی قلبم می آید ...

ای مسافر خسته من میدانم به انتظار نشسته ای

انتظاری که گواه غمی وصف نشدنی را می شود به راحتی در زلالی اشک های نهفته در چشمانت بخوانی

و من مثل همیشه می دانم

قلبت به درد آمده است از دلتنگی

می دانی باز هم فراموش کرده ام، دلتنگی هدیه پروردگار است به انسان

می دانی باز هم فراموش کرده ام، دلتنگی یادآور عشقی پاک است

چراکه در همان زمان که قلبم پر می شود از ترک های دلتنگی، خدا در دلم خانه می کند

و تمامی قلبم را برای خودش بر می دارد.

به همین خاطر است که می دانم دلم که تنگ می شود، خدا به میهمانی قلبم می آید ...

آری می دانی که فراموش کرده ام باید دستم را روی قلبم بگذارم و آرام بگویم: اشک های زلال چشمانم، بغض دردناک گلویم، آرام، آرام تر، خدا میهمان من است

آری ...

شاید، شاید این جمعه بیاید ...

دو شنبه 28 شهريور 1390برچسب:, :: 6:56 ::  نويسنده : عیسی زارعی

برآر دست دعا تا، دعا کنیم بیاید

بیا به یوسف زهرا، دعا کنیم بیاید 

دعا اگر نکنم من، دعا اگر نکنی تو

کشد غمش به درازا، دعا کنیم بیاید 

خودش نموده سفارش، دعا کنید برایم

فدای غربت مولا، دعا کنیم بیاید

اگر به راز و نیازی به هر قنوت نمازی 

بخوان دعای فرج را، دعا کنیم بیاید 

بیا و حاجت خود را فدای حاجت او کن 

به هر نیاز و تمنّا، دعا کنیم بیاید 

به آن امید که آید عنایتی بنماید 

به چشم ما بنهد پا، دعا کنیم بیاید 

بیا به سینه صحرا ز هجر یار بنالیم 

بریز اشک چو دریا، دعا کنیم بیاید 

برای روز ظهورش برای درک حضورش 

شویم جمله مهیّا، دعا کنیم بیاید 

بیا و خانه دل را ز غیر یار تهی کن 

بپوش جامه تقوا، دعا کنیم بیاید

بیا چو ابر بهاران کنیم ناله و زاری

روان شویم به هر جا، دعا کنیم بیاید

بریزد اشک شب و روز آن غریب زمانه

دلش شکسته ز غم‌ها، دعا کنیم بیاید

به رنج‌های پیمبر(ص)، به اشک غربت حیدر(ع)

به سوز سینه زهرا(س)، دعا کنیم بیاید

به آن سری که بریدند در مقابل خواهر

به موی زینب کبرا(س)، دعا کنیم بیاید


دو شنبه 28 شهريور 1390برچسب:, :: 6:56 ::  نويسنده : عیسی زارعی

شب قدر است و قدر آن بدانیم

نماز و جوشن و قرآن بخوانیم

به درگاه خدا غفران و توبه

به شرطی که سر پیمان بمانیم

برای پاکی نفس و سعادت

همیشه بهر خود شیطان برانیم

شب تقدیر و ثبت سرنوشت است

دعا بر مومن و انسان بخوانیم

برای صیقل روح و روان ها

به دل دریائی ازایمان رسانیم

برای اولین مظلوم عالم

بسی خون دل از چشمان چکانیم

هزاران لعنت و نفرین بسیار

به قاتلهای مولامان رسانیم

در این شبها تو مهدی(عج) را صدا کن

چو یوسف غایب است حیران چنانیم

دعای اول و آخر ظهور است

که بیش از این در این هجران نمانیم

مسافر؛ را بگو ایمان قوی دار

که تا وصلی به این دامان امانیم


شب قدر یعنى چه؟
مراد از قدر، تقدیر و اندازه‏گیرى است و شب قدر شب اندازه‏گیرى است و خداوند متعال دراین شب حوادث یک سال را تقدیر مى‏کند و زندگى، مرگ، رزق، سعادت و شقاوت انسانها و امورى ازاین قبیل را دراین شب مقدر مى‏گرداند.

عظمت‏ شب قدر
در سوره قدر مى‏خوانیم: «انا انزلناه فى لیله القدر وما ادریک ما لیله القدر لیله القدر خیر من الف شهر.» خداوند متعال براى بیان عظمت ‏شب قدر با این که ممکن بود بفرماید: «وما ادریک ما هى هى خیر من الف شهر» یعنى با این که مى‏توانست در آیه دوم و سوم به جاى کلمه «لیله القدر» ضمیر بیاورد، خود کلمه را آورد تا بر عظمت این شب دلالت کند. و با آیه « لیله القدر خیر من الف شهر» عظمت این شب را بیان کرد به این که این شب از هزار ماه بهتر است. منظور از بهتر بودن این شب از هزار ماه، بهتر بودن از حیث فضیلت عبادت است. چه این که مناسب با غرض قرآن نیز چنین است. چون همه عنایت قرآن دراین است که مردم را به خدا نزدیک و به وسیله عبادت زنده کند. و احیاء یا عبادت آن شب از عبادت هزار ماه بهتر است.
از امام صادق علیه السلام سؤال شد: چگونه شب قدر از هزار ماه بهتر است؟ ( با این که در آن هزار ماه درهر دوازده ماهش یک شب قدر است) .
حضرت فرمود: « عبادت در شب قدر بهتر است از عبادت درهزار ماهى که در آن شب قدر نباشد.»

وقایع شب قدر

الف- نزول قرآنظاهر آیه شریفه « انا انزلناه فى لیله القدر» این است که همه قرآن در شب قدر نازل شده است و چون تعبیر به انزال کرده که ظهور در یکپارچگى و دفعى بودن دارد نه تنزیل، که ظاهر در نزول تدریجى است.
قرآن کریم به دو گونه نازل شده است:
1- نزول یکباره در یک شب معین.
2- نزول تدریجى در طول بیست و سه سال نبوت پیامبر اکرم (ص) .

آیاتى چون «قرانا فرقناه لتقراه على الناس على مکث ونزلناه تنزیلا.»( اسراء / 106 ) نزول تدریجى قرآن را بیان مى‏کند.
در نزول دفعى (و یکپارچه)، قرآن کریم که مرکب از سوره‏ها و آیات است ‏یک دفعه نازل نشده است ‏بلکه به صورت اجمال همه قرآن نازل شده است چون آیاتى که درباره وقایع شخصى و حوادث جزیى نازل شده ارتباط کامل با زمان و مکان و اشخاص و احوال خاصه‏اى دارد که درباره آن اشخاص و آن احوال و درآن زمان و مکان نازل شده و معلوم است که چنین آیاتى درست در نمى‏آید مگر این که زمان و مکانش و واقعه‏اى که درباره‏اش نازل شده رخ دهد به طورى که اگر از آن زمان‏ها و مکان‏ها و وقایع خاصه صرف نظر شود و فرض شود که قرآن یک باره نازل شده، قهرا موارد آن آیات حذف مى‏شود و دیگر بر آنها تطبیق نمى‏کنند، پس قرآن به همین هیئت که هست دوبار نازل نشده بلکه بین دو نزول قرآن فرق است و فرق آن در اجمال و تفصیل است. همان اجمال و تفصیلى که درآیه شریفه «کتاب احکمت ایاته ثم فصلت من لدن حکیم خبیر.»( هود / 1) به آن اشاره شده است. و در شب قدر قرآن کریم به صورت اجمال و یکپارچه بر پیامبر اکرم (ص) نازل شد و در طول بیست و سه سال به تفصیل و به تدریج و آیه به آیه نازل گردید.

ب- تقدیر امور
خداوند متعال در شب قدر حوادث یک سال آینده را از قبیل مرگ و زندگى، وسعت ‏یا تنگى روزى، سعادت و شقاوت، خیر و شر، طاعت و معصیت و... تقدیر مى‏کند.
در آیه شریفه «انا انزلناه فى لیله القدر»( قدر / 1 ) کلمه «قدر» دلالت‏ بر تقدیر و اندازه‏گیرى دارد و آیه شریفه «فیها یفرق کل امر حکیم.‏» (دخان / 6 ) که در وصف شب قدر نازل شده است‏ بر تقدیر دلالت مى‏کند. چون کلمه «فرق‏» به معناى جدا سازى و مشخص کردن دو چیز از یکدیگر است. و فرق هر امر حکیم جز این معنا ندارد که آن امر و آن واقعه‏اى که باید رخ دهد را با تقدیر و اندازه‏گیرى مشخص سازند. امور به حسب قضاى الهى داراى دو مرحله‏اند، یکى اجمال و ابهام و دیگرى تفصیل. و شب قدر به طورى که از آیه «فیها یفرق کل امر حکیم.‏» برمى‏آید شبى است که امور از مرحله اجمال و ابهام به مرحله فرق و تفصیل بیرون مى‏آیند.

ج- نزول ملائکه و روح
بر اساس آیه شریفه « تنزل الملئکه والروح فیها باذن ربهم من کل امر.»( قدر / 4) ملائکه و روح در این شب به اذن پروردگارشان نازل مى‏شوند. مراد از روح، آن روحى است که از عالم امر است و خداى متعال درباره‏اش فرموده است « قل الروح من امر ربى‏.»( اسراء / 85 ) دراین که مراد از امر چیست؟ بحث‏هاى مفصلى در تفسیر شریف المیزان آمده است که به جهت اختصار مبحث ‏به دو روایت در مورد نزول ملائکه و این که روح چیست ‏بسنده مى‏شود.

1- پیامبر اکرم (ص) فرمود: وقتى شب قدر مى‏شود ملائکه‏اى که ساکن در «سدره المنتهى‏» هستند و جبرئیل یکى از ایشان است نازل مى‏شوند در حالى که جبرئیل به اتفاق سایرین پرچم‏هایى را به همراه دارند.
یک پرچم بالاى قبر من، و یکى بر بالاى بیت المقدس و پرچمى در مسجد الحرام و پرچمى بر طورسینا نصب مى‏کنند و هیچ مؤمن و مؤمنه‏اى دراین نقاط نمى‏ماند مگر آن که جبرئیل به او سلام مى‏کند، مگر کسى که دائم الخمر و یا معتاد به خوردن گوشت ‏خوک و یا زعفران مالیدن به بدن خود باشد.
2- از امام صادق علیه السلام در مورد روح سؤال شد. حضرت فرمودند: روح از جبرئیل بزرگتر است و جبرئیل از سنخ ملائکه است و روح ازآن سنخ نیست. مگر نمى‏بینى خداى تعالى فرموده: «تنزل الملئکه والروح‏» پس معلوم مى‏شود روح غیر از ملائکه است.

د- سلام و امنیتقرآن کریم در بیان این ویژگى شب قدر مى‏فرماید: «سلام هى حتى مطلع الفجر.»( قدر / 5 ) کلمه سلام و سلامت ‏به معناى عارى بودن از آفات ظاهرى و باطنى است. و جمله «سلام هى‏» اشاره به این مطلب دارد که عنایت الهى تعلق گرفته است‏ به این که رحمتش شامل همه آن بندگان بشود که به سوى او روى مى‏آورند و نیز به این که در خصوص شب قدر باب عذابش بسته باشد. به این معنا که عذابى جدید نفرستد. و لازمه این معنا این است که دراین شب کید شیطان‏ها هم مؤثر واقع نشود چنانکه در بعضى از روایات نیز به این معنا اشاره شده است.
البته بعضى از مفسرین گفته‏اند: مراد از کلمه «سلام‏» این است که در شب قدر ملائکه از هر مؤمن مشغول به عبادت بگذرند، سلام مى‏دهند.

دعا بدون علی قابل اجابت نیست

که مهر اصل اجابت به هر دعاست علی(ع)

بزن تو دست توسل به دامن مولا

که در جامعه را بهترین دواست علی(ع)

در این روزها و شبهای مقدس نیم نگاهی را محتاجم

که دوستی به پهنای قلب مهربانش به سوی کلبه ی ویرانه ی دل من بیندازد

پس ای مهربان التماس دعا

دو شنبه 28 شهريور 1390برچسب:, :: 6:56 ::  نويسنده : عیسی زارعی
 
خودت بگو از کجا شروع کنم؟

از «جنوب» که نخلستانهایش مثل دلم داغند یا از «شمال» که شالیهایش مثل شال تو سبز.

از «شرق» که صبح را در خاکهای تشنه‌اش انتظار می‌کشد و یا از «غرب» که هنوز غروب را در سرسختی کوه‌هایش باور نکرده است.

بگذار از سمت خودم سفر کنم. هرچند فرقی نمی‌کند. همه‌ی دشتها مثل «تنگستان» برایت دلتنگی می‌کنند.

«بندر عباس» گفته فامیلش را عوض کنند. همه‌ی آرزویش این است که بندر تو باشد.

«زاهدان» از وقتی قصه‌ی زیبایی‌ات را از عارفان شنید، لب مرزهای عاشقی نشسته و نی‌ می‌زند.

«اهواز» دنبال پسری دیگر از «مهزیار» می‌گردد که حاجی عرفاتت شود و شاعر مشعرت.

بی تو «خرمشهر» ... چه خرمی؟ «آبادان» ... چه آبادی؟ ... چه خرمی، ... کدام آبادی؟

فرهادهای «کرمانشاه» این روزها بر سینه‌ی «بیستون»، شیرینی عشق خسرویی را تیشه می‌زنند که در راه است.

چقدر هوای نسیمِ تو را کرده‌اند، بادگیرهای «یزد».

و منتظر است «کرمان» که بیایی و دلش را فرش کند زیر قدمهایت.

«شیراز» هنوز «داد از غم تنهایی...» می‌کشد و در حسرت خالت «سمرقند و بخارا» روی دستش مانده.

آنقدر اشک ریخته‌اند نرگس‌زارهای «کازرون» که «دریاچه پریشان» دلش شور می‌زند و نی‌ها از گوشه‌ی دلتنگیش سر می‌روند.

عمری است بی تو، از خجالتِ اسمش، این «زاینده رود» سر به مرداب می‌گذارد.

چقدر میانشان دوید و فرجی نشد؛ برای «اصفهان» شاید «چهل ستون» کم بود.

اهل «کاشان» هم که روزگارشان بد نبود، بی تو نه روزگار خوشی دارند و نه سر سوزن ذوقی.

بگو این لاله‌های واژگون کی سرشان را بالا بگیرند و بی هیچ شرمی عشق را در دامن «دنا» فریاد کنند؟

به خاطر نگاه تو «جمکران» آنقدر به خودش رسیده، که «قم» از ترس چشم زخم، حق دارد یک «دریاچه نمک» با خودش بردارد.

«تهران» هوای تازه‌ات را انگار از یاد برده است. اینجا دیگر آسمان اول هم به زور پیداست، از سرِ ظهر عابرانِ ولی عصر تنها منتظر شبند که پایان بدهد به یک روز خسته‌ی دیگر.

«تبریز» در تب دیدنت می‌سوزد و سرما را این روزها با استخوانهایش نه،... با قلبش حس می‌کند.

«رشت» پر است از «میرزا کوچک» که در سکوت جنگل می‌گریند و «نهضتِ» اشکشان سرایت می‌کند به چشمه‌های «ساری».

«مشهد» شاهد است که چند بار آمدی و نماندی. وقتی به حرم می‌رسی، آسمانِ صحنها را دو خورشید روشن‌ می‌کند. کبوترها می‌نشنیند به تماشا، تا بالهایشان نسوزد. وقتی می‌روی بال کبوترها نسوخته، اما دل پروانه‌ها چرا.

با اینکه رفته‌ای چقدر هستی! درست میان این دانه‌ها که می‌بارند و کنار این سنگها که روی سنگ بند می‌شوند و روی تبسمهایی که گاهی رنگی به لبها‌ می‌دهند. جای خالیت پر  از عطش است و دوریت پر از دوستی.

اما اگر خواستی برگردی، پیراهن اضافی بردار. این درو و بر،  هنوز «برادران غیور»‌ت پرسه می‌زنند.


درد فراق یوسف زهرا شدید شد

یعقوب روزگار دو چشمش سپید شد

امید انتظار دل ناامیدها

امید هم ز آمدنت ناامید شد

از عشق ناله خیزد و از هجر درد و غم

غم ناله می‎کند که فراقت مدید شد

بزم وصال مطلبد جان ز عاشقان

خوشبخت آن که در ره جانان شهید شد

در پیشگاه یوسف زیبای فاطمه

صدها هزار یوسف مصری عبید شد

از کثرت گناه و خطاهای بی شمار

راه وصال من به سرایت بعید شد

تا شد غلام حلقه به گوش تو "هاشمی"

دنیا و آخرت به حقیقت سعید شد

 

 

مدیركل بهزیستی هرمزگان از تهیه طرحی با هدف ایجاد كارخانه تولید فرآورده های خرما با مشاركت این سازمان و جهاد كشاورزی در بشاگرد خبر داد.

"عبدا... بازیار" با بیان اینكه بهزیستی توجه ویژه ای را به خودكفاسازی و توانمندسازی مددجویان با نگاه به ایجاد فرصت های شغلی پایدار دارد، اظهار کرد: توجه و تحقق خودكفایی مددجویان تنها با توانمندسازی و خارج سازی آنها از پوشش سازمان میسر می شود.

وی افزود: اعتقاد داریم كه واریز مبالغ ماهیانه به حساب مددجویان نمی تواند در دراز مدت مشكلات آنها را آن گونه كه باید حل كند.

وی با بیان اینكه 700 میلیون تومان اعتبار به امر اشتغال زایی توسط بهزیستی اختصاص داده شده است، افزود: بخشی از این اعتبار در امور مشاغل خانگی نیز اختصاص داده می شود.

"بازیار" در این راستا به فعال سازی و راه اندازی بازارچه های مرزی پارسیان و جاسك با پیگیری های بهزیستی اشاره و گفت: در صورت فعال سازی این بازارچه ها تعداد قابل توجهی از مددجویان در این دو شهرستان از شغل پایدار برخوردار می شوند.

وی گفت: در شهرستان حاجی آباد نیز طی رایزنی هایی كه با فرمانداری این شهرستان شده است مقرر شده اراضی كشاورزی با مساعدت بهزیستی و فرمانداری در اختیار مددجویان قرار گیرد.

"بازیار" یادآور شد: علاوه بر این برای در اختیار قرار گرفتن یك سوله كارخانه قدیمی كه قدمت آن به 25 سال می رسد و در حال حاضر بلاتكلیف است نیز در این شهرستان وارد مذاكره شده ایم.

وی افزود: كارایی این سوله می تواند در اموری همانند برگزاری دوره های آموزشی و... به كمك بهزیستی و مددجویان بیاید.

"بازیار" گفت: به مبحث تأمین درمان مددجویان تحت بیمه تكمیلی با تعرفه های نازل نیز در بهزیستی توجه شده است.

وی افزود: طی موافقت نامه ای كه با جهاد كشاورزی قصد داریم منعقد كنیم، طرح احداث كارخانه تولید فرآورده های خرما در بشاگرد وارد مرحله جدی می شود.

"بازیار" گفت: مشاركت بهزیستی در این طرح به صورت خرید حدود 80 درصد سهام و واگذاری آن به مددجویان است.

وی خاطرنشان کرد: در صورت تحقق این طرح اغلب مددجویان در بشاگرد كه تعداد آنها به حدود هزار نفر می رسد سهامدار می شوند.

"بازیار" خاطرنشان كرد: سرمایه اولیه ایجاد كارخانه در واقع همان سهمی است كه به مددجویان واگذار می شود.

وی تصریح كرد: در راستای امور تولید، فروش، بازاریابی و صادرات برای محصولات این كارخانه نیز تمهیداتی ویژه اندیشیده می شود تا این واحد بتواند از پویایی لازم برخوردار شود.

منبع: روابط عمومی بهزیستی استان هرمزگان

دو شنبه 7 شهريور 1390برچسب:, :: 4:18 ::  نويسنده : عیسی زارعی
پژوهشگران انگلیسی اعلام کردند که به جواب سوال قدیمی که همواره توجهات انسان را به خود جلب کرده، رسیده اند که بر اساس آن می توان ثابت کرد مرغ قبل از تخم مرغ به وجود آمده است. به گزارش مهر به نقل از راشا تودی، در تحقیقات اخیر پژوهشگران انگلیسی مشخص شد که پوست تخم مرغ حاوی عنصر “اوفوسلیدین ۱۷″ است که تنها در بدن مرغ یافت می شود. بر این اساس، غدد داخلی مرغ این ماده را ۲۴ ساعت قبل از تخم گذاشتن ترشح می کند تا پوسته آنرا تشکیل دهد. پژوهشگران معتقدند با توجه به اینکه مرغ تنها دارنده این عنصر است شکی وجود نخواهد داشت که مرغ قبل از تخم مرغ آفریده شده و باید پرونده این سوال قدیمی در اذهان عمومی بسته شود. این در حالی است که برخی پژوهشگران درباره قطعی بودن نتایج پژوهش اخیر در انگلیس پس از اعلام نتایج آن، ابراز تردید کرده اند!
دو شنبه 7 شهريور 1390برچسب:, :: 4:18 ::  نويسنده : عیسی زارعی

جغدی روی کنگره های قدیمی دنیا نشسته بود. زندگی را تماشا میکرد. رفتن و ردپای آن را و آدمهایی را می دید که به سنگ و ستون، به در و دیوار دل می بندند.

جغد اما می دانست که سنگ ها ترک می خورند، ستون ها فرو می ریزند، درها می شکنند و دیوارها خراب می شوند. او بارها و بارها تاج های شکسته، غرورهای تکه پاره شده را لابلای خاکروبه های کاخ دنیا دیده بود. او همیشه آوازهایی درباره دنیا و ناپایداری اش می خواند و فکر می کرد شاید پرده های ضخیم دل آدم ها، با این آواز کمی بلرزد.

روزی کبوتری از آن حوالی رد می شد، آواز جغد را که شنید، گفت: بهتر است سکوت کنی و آواز نخوانی. آدم ها آوازت را دوست ندارند. غمگین شان می کنی. دوستت ندارند. می گویند بدیمنی و بدشگون و جز خبر بد، چیزی نداری.

قلب جغد پیر شکست و دیگر آواز نخواند.

سکوت او آسمان را افسرده کرد. آن وقت خدا به جغد گفت: آوازخوان کنگره های خاکی من! پس چرا دیگر آواز نمی خوانی؟ دل آسمانم گرفته است.

جغد گفت: خدایا! آدمهایت مرا و آوازهایم را دوست ندارند.

خدا گفت: آوازهای تو بوی دل کندن می دهد و آدمها عاشق دل بستن اند. دل بستن به هر چیز کوچک و هر چیز بزرگ. تو مرغ تماشا و اندیشه ای! و آن که می بیند و می اندیشد، به هیچ چیز دل نمی بندد. دل نبستن سخت ترین و قشنگ ترین کار دنیاست. اما تو بخوان و همیشه بخوان که آواز تو حقیقت است و طعم حقیقت تلخ.

جغد به خاطر خدا باز هم بر کنگره های دنیا می خواند و آنکس که می فهمد، می داند آواز او پیغام خداست.

دو شنبه 7 شهريور 1390برچسب:, :: 4:18 ::  نويسنده : عیسی زارعی

وقتی که 1 ساله بودی،

اون بهت غذا می داد و تو رو می شست! به اصطلاح تر و خشک می کرد.
تو هم با گریه کردن در تمام شب از اون تشکر می کردی!
وقتی که 2 ساله بودی،

اون بهت یاد داد تا چه جوری راه بری.
تو هم این طوری ازش تشکر می کردی که، وقتی صدات می زد فرار می کردی!
وقتی که 3 ساله بودی،

اون با عشق تمام ، غذایت را آماده می کرد.
تو هم با ریختن ظرف غذا کف اتاق ازش تشکر می کردی!
وقتی که 4 ساله بودی،

اون برات مداد رنگی خرید.
تو هم با رنگ کردن میز اتاق نهار خوری، ازش تشکر کردی!
وقتی که 5 ساله بودی،

اون لباس شیک به تنت کرد تا به تعطیلات بری.
تو هم با انداختن(به عمد) خودت تو گل، ازش تشکر کردی!
وقتی که 6 ساله بودی،

اون تو رو تا مدرسه ات همراهی می کرد.
تو هم با فریاد "من نمی خوام برم!"، ازش تشکر می کردی!
وقتی که 7 ساله بودی،

اون برات وسائل بازی بیس بال خرید.
تو هم با پرت کردن توپ بیس بال به پنجره همسایه کناری، ازش تشکر کردی!
وقتی که 8 ساله بودی،

اون برات بستنی خرید.
تو هم با چکوندن بستنی به تمام لباست، ازش تشکر کردی!
وقتی که 9 ساله بودی،

اون هزینه کلاس پیانوی تو رو پرداخت.
تو هم بدون زحمت دادن به خودت برای یادگیری پیانو، ازش تشکر کردی!
وقتی که 10 ساله بودی،

اون تمام روز رو رانندگی کرد تا تو رو از تمرین فوتبال به کلاس ژیمناستیک و از اونجا به جشن تولد دوستانت، ببره.
تو هم با بیرون پریدن از ماشین، بدون اینکه پشت سرت رو هم نگاه کنی، ازش تشکر کردی !
وقتی که 11 ساله بودی،

اون تو و دوستت رو برای دیدن فیلم به سینما برد.
تو هم ازش خواستی که در یه ردیف دیگه بشینه و اینجوری ازش تشکر کردی!
وقتی که 12 ساله بودی،

اون تو رو از تماشای بعضی برنامه های تلویزیون بر حذر داشت.
تو هم صبر کردی تا از خونه بیرون بره و با تماشای تلویزیون ازش تشکر کردی!
وقتی که 13 ساله بودی،

اون بهت پیشنهاد داد که موهاتو اصلاح کنی.
تو هم با گفتن این جمله: "تو اصلاً سلیقه نداری"، ازش تشکر کردی!
وقتی که 14 ساله بودی،

اون هزینه اردو یک ماهه تابستانی تو رو پرداخت کرد.
تو هم با فراموش کردن نوشتن یک نامه ساده، ازش تشکر کردی !
وقتی که 15 ساله بودی،

اون از سرِ کار برمی گشت و می خواست که تو رو در آغوش بگیره.
تو هم با قفل کردن درب اتاقت، ازش تشکر کردی!
وقتی که 16 ساله بودی،

اون بهت یاد داد که چطوری ماشینش رو برونی.
تو هم هر وقت که می تونستی ماشین رو بر می داشتی و می رفتی و اینجوری ازش تشکر می کردی!
وقتی که 17 ساله بودی،

وقتی که اون منتظر یه تماس مهم بود.
تمام شب رو با تلفن صحبت کردی و اینطوری ازش تشکر کردی!
وقتی که 18 ساله بودی،

اون در جشن فارغ التحصیلی دبیرستانت، از خوشحالی گریه می کرد.
تو هم تا تموم شدن جشن، پیش مادرت نیومدی و اینجوری ازش تشکر کردی!
وقتی که 19 ساله بودی،

اون شهریه دانشگاهت رو پرداخت، همچنین، تو رو تا دانشگاه رسوند و وسائلت رو هم حمل کرد.
تو هم با گفتن یک "خداحافظ" خشک و خالی، بیرون خوابگاه (به خاطر اینکه نمی خواستی خودتو دست و پا چلفتی نشون بدی)، ازش تشکر کردی!
وقتی که 20 ساله بودی،

اون ازت پرسید که، آیا شخص خاصی(به عنوان همسر) مد نظرت هست؟
تو هم با گفتن: به تو ربطی نداره، ازش تشکر کردی!
وقتی که 21 ساله بودی،

اون بهت پیشنهاداتی برای آینده ات داد.
تو هم با گفتن "من نمی خوام مثل تو باشم"، ازش تشکر کردی!
وقتی که 22 ساله بودی،

اون برای اولین آپارتمانت، بهت اثاثیه داد.
تو هم با گفتن این جمله، پیش دوستات که: "اون اثاثیه زشت هستن" ، ازش تشکر کردی!
وقتی که 24 ساله بودی،

اون دارایی های تو رو دید و در مورد اینکه، در آینده می خوای با اون ها چی کار کنی، ازت سئوال کرد.
تو هم با دریدگی و صدایی(که ناشی از خشم بود)فریاد زدی:مــادررر،لطفاً!
وقتی که 25 ساله بودی،

اون کمکت کرد تا هزینه های عروسی رو پرداخت کنی و در حالی که گریه می کرد بهت گفت که: دلم خیلی برات تنگ می شه.
تو هم یه جای دور رو برای زندگیت انتخاب کردی و اینجوری ازش تشکر کردی!
وقتی که 30 ساله بودی،

اون از طریق شخص دیگه ای فهمید که تو بچه دار شدی و به تو زنگ زد.
تو هم با گفتن : "همه چیز دیگه تغییر کرده" ،ازش تشکر کردی!
وقتی که 40 ساله بودی،

اون بهت زنگ زد تا روز تولد یکی از اقوام رو یادآوری کنه.
تو هم با گفتن "من الان خیلی گرفتارم" ازش تشکرکردی!
وقتی که 50 ساله بودی،

اون مریض شد و به مراقبت و کمک تو احتیاج داشت.
تو هم با سخنرانی کردن در مورد اینکه والدین پیر ،سربار فرزندانشون می شن، ازش تشکر کردی!!

و سپس یک روز، اون به آرامی از دنیا میره و تمام کارهایی که تو(در حق مادرت) انجام ندادی، مثل تندر بر قلبت فرود میاد.
اگه مادرت هنوز زنده هست، فراموش نکن که بیشتر از همیشه بهش محبت کنی...
و اگه زنده نیست، محبت های بی دریغش رو فراموش نکن و به راحتی از اونها نگذر...
همیشه به یاد داشته باش که به مادرت محبت کنی و اونو دوست داشته باشی، چون، در طول عمرت فقط یه مادر داری !!!!!

دو شنبه 7 شهريور 1390برچسب:, :: 4:18 ::  نويسنده : عیسی زارعی
 

1. دوستت دارم ، نه به خاطر شخصیت تو ، بلکه بخاطر شخصیتی که من در تو سراغ دارم .

2. هیچکس لیاقت اشکهای تو را ندارد و کسی که چنین ارزشی دارد باعث اشک ریختن تو نمی شود .

3. اگر کسی تو را آنطور که میخواهی دوست ندارد، به این معنی نیست که تو را با تمام وجودش دوست ندارد .

4. دوست واقعی کسی است که دست های تو را بگیرد ولی قلب تو را لمس کند .

5. بدترین شکل دلتنگی برای کسی آن است که در کنار او باشی و بدانی که هرگز به او نخواهی رسید .

6. هرگز لبخند را ترک نکن، حتی وقتی ناراحتی چون هر کس امکان دارد عاشق لبخند تو شود .

7. تو ممکن است در تمام دنیا فقط یک نفر باشی، ولی برای بعضی افراد تمام دنیا هستی .

8. هرگز وقتت را  با کسی که حاضر نیست وقتش را با تو بگذراند، نگذران.

9. شاید خدا خواسته است که ابتدا بسیاری افراد نامناسب را بشناسی و سپس شخص مناسب را ، به این ترتیب وقتی او را یافتی بهتر می‌توانی شکرگزار باشی.

10. به چیزی که گذشت غم نخور ، به آنچه پس از آن آمد لبخند بزن .

11. همیشه افرادی هستند که تو را می‌آزارند، با این حال همواره به دیگران اعتماد کن و فقط مواظب باش که به کسی که تو را آزرده، دوباره اعتماد نکنی .

12. خود را به فرد بهتری تبدیل کن و مطمئن باش که خود را می‌شناسی قبل از آنکه شخص دیگری را بشناسی و انتظار داشته باشی او تو را بشناسد .

13. زیاده از حد خود را تحت فشار نگذار ، بهترین چیزها در زمانی اتفاق می‌افتد که انتظارش را نداری

دو شنبه 7 شهريور 1390برچسب:, :: 2:26 ::  نويسنده : عیسی زارعی
http://www.upload4files.tk/download.php?file=b6cb6d144835d608890cc728b6e5590e http://www.upload4files.tk/download.php?file=b6cb6d144835d608890cc728b6e5590e>(دانلود فایل) http://www.upload4files.tk/download.php?file=b6cb6d144835d608890cc728b6e5590e&del=609619
دو شنبه 5 شهريور 1390برچسب:, :: 4:18 ::  نويسنده : عیسی زارعی

در خواب با خدا گفتگویی داشتم.

خدا گفت:پس می خواهی با من گفتگو کنی

گفتم اگر وقت داشته باشید

خدا لبخند زد

چه چیز بیش از همه شما را در مورد انسان متعجب می کند؟

خدا پاسخ داد...

اینکه آنها از بودن در دوران کودکی ملول میشوند

عجله دارند زودتر بزرگ شوند و بعد حسرت دوران کودکی را می خورند.

اینکه سلامتی شان را صرف بدست آوردن پول می کنند،

و بعد پولشان را خرج حفظ سلامتی می کنند.

اینکه با نگرانی نسبت به آینده ،

زمان حال فراموششان می شود.

آنچنان که دیگر نه در حال زندگی می کنند و نه در آینده.

اینکه آنچنان زندگی می کنند که گویی هرگز نخواهند مرد،

و چنان می میرند که گویی هرگز زنده نبوده اند.

خداوند دستهای مرا در دست گرفت و مدتی هر دو ساکت ماندیم،

بعد پرسیدم

به عنوان خالق انسانها می خواهید آنها چه درسهایی از زندگی یاد بگیرند؟

خدا با لبخند پاسخ داد...

یاد بگیرند که نمی توان دیگران را مجبور به دوست داشتن خود کرد،

اما می توان محبوب دیگران بود.

یاد بگیرند که خوب نیست خود را با دیگران مقایسه کنند.

یاد بگیرند که ثروتمند کسی نیست که دارایی بیشتری دارد،

بلکه کسی است که نیاز کمتری دارد.

یاد بگیرند که ظرف چند ثانیه می توانیم زخمی عمیق در دل کسانی که دوستشان داریم، ایجاد کنیم.

و سالها وقت لازم خواهد بود تا ان زخم التیام یابد.

با بخشیدن ، بخشش یاد بگیرند.

دو شنبه 8 مرداد 1390برچسب:, :: 22:4 ::  نويسنده : عیسی زارعی
رمضان، ماه بی دلی جان
رمضان، ماه گامهای عاشق رهسپار
رمضان، ماه اشكهاي چشم در سجده‌هاي الهي
رمضان، ماه نوراني خدا، ايام توبه و توجه به پرودگار
از دور صداي ربنا مي‌آيد
آواي خوش ، خـــــــــدا ، خـــــــــــدا مي‌آيد



حلول ماه مبارك رمضان بر تمامي مسلمانان جهان مبارك باد

شنبه 4 تير 1390برچسب:, :: 10:3 ::  نويسنده : عیسی زارعی
http://www.up.vatandownload.com/images/8psfhaknb54pcxu5822i.jpg
دو شنبه 20 ارديبهشت 1390برچسب:, :: 22:4 ::  نويسنده : عیسی زارعی

بشاگرد ، منطقه ای  کم نعمت ، غریب و دور افتاده که داستان تاریخ مبارزه مردمانش با خست طبیعت و چپاول بیگانگان ، بخشی از حماسه مردم ایران زمین در مبارزه برای بقا را تشکیل می دهد . حماسه ای که نسل ما و نسلهای بعد می بایستی به بازشناسی آن بپردازند تا آموخته ها همچون چراغی درخشان و مطمئن راههای آزمون شده ادامه بقا در این سرزمین را بنمایاند.

الف- خصوصیات جغرافیایی – اقلیمی

بخش بشاگرد متشکل از 4دهستان بود که دهستان گوهران در شمال و دهستان گافر و پارامونت در شرق ودهستان جکدان در غرب و دهستان سردشت در مرکز آن قرار دارد .

ودر آغاز دولت آقای احمدی نژاد به شهرستان تبدیل شد.

بشاگرد با مساحت 10 هزار کیلومتر مربع محدود است از شمال به کرمان ، ازمغرب به  سیریک و بیابان ومیناب  ، از مشرق به سیستان و بلوچستان  و از جنوب به جاسک و حوزه شرق آن و  دریای عمان .

بشاگرد در مجموع بالای ۲۰۰روستا و آبادی بیشتر از ۴۰۰۰۰ نفر جمعیت تشکیل شده است که علاوه بر تقسیمات کشور ی، به نوعی تقسیمات خاص که ناشی از وضعیت قومی و قبیله ای و موقعیت جغرافیایی روستاهامیباشد پایبند هستند و بر این اساس بشاگرد را میتوان به زنگیک،پیزگ،گافرو پارامونت و درآبسر(دراوسر)تقسیم بندی کرد.

بشاگرد ، سرزمینی دارای ارتفاعات و پستی و بلندیهای بسیار است که از جمله مهم ترین ارتفاعات آن میتوان رشته کوه سربندزاچ ورشته کوه آهویری اهون ،کوه مهراب در شمال غرب و گورکوه گافر وبند مارز را نام برد.

بشاگرد به علت استقرا در اراضی بلند و مرتفع تنها محلی است که هوای آن به نسبت خنک و معتدل است و چشمه های متعدد حوالی آن حاکی از وجود آب فراوان است.  

نقاط مختلف بشاگرد به سبب مجاورت با دریا ، نزدیکی به دشت ، و نیز کوهستانی بودن دارای گونه های متفاوت آب و هوایی است . در کرانه های دریای عمان گرما شدت زیاد دارد و وجود رطوبت بر ناسازگاری هوا می افزاید . در جلگه ها هوا خشک و گرم است . در ارتفاعات ، از  کوه مهراب و آهویری ، هوا معتدل است . در این منطقه علیرغم سرمای شدید  به علت خشک بودن هوا در فصل زمستان تا کنون برف نباریده است .

با وجود بخشهایی خشک و بی آب و علف در بشاگرد ؛ اما با وجود این در دوره هایی که وضع مساعد باشد و طبیعت یاری کند ، در همین سرزمین نیز انواع مرکبات و میوه های گرمسیری ، مانند : موز ، انبه ، زیتون ، خرما ، پنبه ، ذرت ، برنج و گندم به عمل می آید و در برخی مناطق ، به گفته مردم : در سالهایی که آسمان بر سر مهر باشد و باران بزند ، یک تخم صد تخم محصول به دست می آید . طبیعت بکر بشاگرد موقعیت مناسبی برای پرورش دام فراهم می آورد و به همین سبب دامداری در این مناطق رونق دارد اما دامداری در آن به شکل سنتی انجام میشود و صرفه اقتصادی ندارد و تنها نیاز خانواده ها را برآورده میکند.

 دراین منطقه همچنین گیاهان صحرایی مختلف و متنوعی می رویند که سالها استفاده طبی و خوراکی دارند.

کشاورزی و دامداری در بشاگرد به علت سنتی بودن تا کنون صرفه اقتصادی نداشته است اما با برنامه ریزی هایی میتوان آن را به فعالیتی با توجیه اقتصادی تبدیل کرد . خصوصا آنکه برخی از محصولات کشاورزی بشاگرد همچون سیر و لیمو شیرین و برخی از مرکبات بنا به اظهارات اهل فن بسیار خارق العاده میباشند.

نکته قابل ذکر بارانهای بشاگرد میباشد که به صورت شدید و سیل آیا میباشند و با توجه به شیب زیاد زمین در اکثر مناطق بلافاصله بعد از بارش باران آب به صورت سطحی جاری شده و با وارد نمودن خسارات به اراضی و جاده ها ،همه ساله قربانی گرفته وبه سرعت به دریای عمان میریزد که احداث سد در مسیر رودخانه های این بخش میتواند تا حدود زیادی از وارد آمدن خسارت جلوگیری نموده و موجبات استفاده بهینه از این نعمت خدادی را فراهم خواهد آورد.

نکته قابل تامل دیگر احداث سد جگین بر یروصدتنگه شتری واقع درروستای زاچ بشاگردکه از اصلی ترین رودخانه این شهرستان میباشد که اکثر رورخانه ها روستاها به آن سرازیر میشوند ولی تا کنون هیچ خیری از این سرمایه گذاری عظیم برای مردم این منطقه حاصل نشده است. زیرا این سد در انتهای رودخانه جگین که تقریبا انتهای  محدوده بشاگرد میباشد احداث شده است و اکثر اراضی حاصلخیز منطقه در مناطقی بالاتر از آن واقع شده اند و حتی آب بشاگرد پاسخگوی کمبود آب شرب بعضی از روستاهای آن نمیباشد .

ب- تاریخ

 نگارش تاریخ سرزمینی وسیع ، با طایفه ها و تیره های گوناگون و پراکنده ، کار آسانی نیست ، تاریخ چنین سرزمینها معمولا به آمیخته ای از مهر و کین تبدیل می شود ، مهر و کینه ای  که روایتهای تاریخی را از داوریهای مغرضانه و کینه توزانه و یا افسانه پردازی و حماسه سرایی انباشته می سازد و واقعیات و رخدادها را در هاله ای از ابهام فرو می برد . به همین سبب تاریخ بشاگرد ، در قیاس با تاریخ دیگر اقوام این مرز و بوم ، دارای غرابت و غموض بیشتری است. در نتیجه پژوهشگرانی که با شناخت ناقص ، بدون در نظر گرفتن کهنسالی سرزمین ، طبیعت غریب ( گاه بخشنده و گاه خسیس ) ، سختکوشی ، صبر ، و سازگاری مردمی با فرهنگ گسترده و غنی ، ... به اظهار نظر درباره بشاگرد پرداخته اند و اغلب عقب ماندگی و خشکی منطقه و خست طبیعت افق دیدشان را محدود کرده است ، با پیچیدگی افزونتری رو به رو شده اند. اینان اکثرا بر قامت بشاگردتنپوشی از اتهامات رنگ وارنگ بافته و آن را به غارتگری های گاه و بیگاه این مردم آراسته اند . چنین روایات ناشیانه و خام ، جملگی دراصل از عدم درک کامل و شناخت دقیق این گروه افراد نشأت می گیرد ، آنان که نه بدرستی از مشکلات تاریخی و طبیعی منطقه آگاه بوده اند ، نه به صورتی عمیق به مسایل جامعه شناختی و فرهنگ شناختی مردم بشاگرد وقوف داشته اند. در مورد ویژگیهای اخلاقی مردم بشاگرد ، میتوان گفت بشاگردیان کاملا صحیح العمل و درست کارند و اگر یک شیء قیمتی یا سند و نوشته ای به آنها بسپارید ، ابدا خیانت نمی کنند و در نگهداری آن از جان خود دریغ نخواهند کرد.

روزپنجشنبه پانزدهم اردیبهشت ماه اقای محمودشهدادی رئیس اداره اموزش وپرورش شهرستان بشاگرد و اقای دکترنعمت اللهی واقای کاردانپورمجری طرح های موسسه خیریه خواجه نصیرالدین طوسی باحضوردرروستای زاچ بشاگردازساختمان مدرسه ابتدایی امام سجادروستای زاچ که بامشارکت این موسسه ساخته شده بازدیدکردند دراین دیداروباحضورجمعی ازساکنین روستااقای زارعی مسئول شورای اسلامی روستای زاچ ضمن تقدیروتشکرازجناب دکترنعمت اللهی وموسسه خیریه خواجه نصیرالدین طوسی بخاطرتقبل هزینه ساخت این مدرسه واقای شهدادی بخاطرپیگیریهای موثرایشان وازاقای ابوذرقراری پیمانکارطرح وپرسنل کارگری وهمچنین ازکلیه کسانی که درساخت این مدرسه تلاش کرده وزحمت کشیده اندتقدیروتشکرکرد ویاداورشدندکه ساختمان ساخته شده درجایی قرارداردکه زمین ان درهنگام بارندگی به شدت اسیب پذیراست وچنانچه حیاط این ساختمان ساخته نشودخدای ناکرده دچارخسارت خواهدشد وهمچنین این مدرسه ساخته شده فاقدسرویس بهداشتی وحمام است که ازنیازهای اولیه واساسی میباشندلذاخواهشمنداست باهرطریق ممکن جهت ساخت حیاط وسرویس بهداشتی وحمام برای این مدرسه پیگیری واقدام شود سپس اقای شهدادی ریس اداره اموزش وپرورش شهرستان بشاگردضمن تقدیروتشکرازهمه عوامل ساخت این مدرسه )موسسه خیریه خواجه نصیرالدین طوسی ومسئولین محترم این موسسه پیمانکاراجرایی وبناوکارگران همکاری کننده (اقای شهدادی هم ضمن تاییدسخنان اقای زارعی شورای اسلامی روستای زاچ اشاره کردندکه ساختن حیاط وسرویس بهداشتی ازنیازهای اساسی بوده وبایدساخته شود وسپس اقای دکترنعمت اللهی ازکارگران همکاری کننده وهمه کسانی که جهت ساخت این مدرسه هرگونه همکاری فرموده اندتقدیروتشکرنمودند
پنج شنبه 8 ارديبهشت 1390برچسب:, :: 20:0 ::  نويسنده : عیسی زارعی
عیب است بزرگ برکشیدن خود را 
وز جمله ی خلق برگزیدن خود را
از مردمک دیده بباید آموخت 
دیدن همه کس را و ندیدن خود را
-------------------- گر در ره شهوت و هوی خواهی رفت 
از من خبرت که بینوا خواهی رفت
بنگربکجایی ز کجا آمده ای 
میدان که چه می کنی کجا خواهی رفت

--------------------
آنجا که عنایت خدایی باشد 
عشق آخر کار پارسایی باشد
وآنجای که قهر کبریایی باشد 
سجاده نشین کلیسیایی باشد --------------------
مست توام از باده و جام آزادم 
صید توام از دانه و دام آزادم
مقصود من از کعبه و بتخانه تویی 
ورنه من از این هر دو مقام آزادم
--------------------
شرط است که چون مرد ره درد شوی 
خاکی تر و ناچیزتر از گرد شوی
هر کاو ز مراد کم شود مرد شود 
بفکن الف مراد تا مرد شوی --------------------
دی آمدم و نیامد از من کاری 
امروز زمن گرم نشد بازاری
فردا بروم بی خبر از اسراری 
نا آمده به بُدی ازین بسیاری

 

پنج شنبه 8 ارديبهشت 1390برچسب:, :: 17:11 ::  نويسنده : عیسی زارعی
الهی! گاهی بخود نگرم گویم از من زارتر کیست، گاهی بتو نگرم گویم از من بزرگوارتر کیست؟ گاهی که به طینت تو افتد نظرم، گویم که من از هرچه به عالم بَتَرم، چون از صفت خویشتن اندر گذرم، از عرش همی به خویشتن در نگرم.
الهی! شاد بدانم که اول من نبودم تو بودی، آتشِ یافت با نورِ شناخت تو آمیختی، از باغ وصال نسیم قرب تو انگیختی، باران فردانیت بر گرد بشر ریختی، با آتش دوستی آب و گل بسوختی تا دیده ی عارف بدیدار خود آموختی.
الهی! در سر گریستنی دارم دراز، ندانم که از حسرت گریم یا از ناز، گریستن از حسرت نصیب یتیم است و گریستن شمع بهره ی ناز، از ناز گریستن چون بود این قصه ایست دراز.
الهی! جوی تو روان و مرا تشنگی تا کِی؟ این چه تشنگی استو قدح ها می بینم پیاپی.
 زین نادره تر کِرا بود هرگز حال 
من تشنه و پیش من روان آب زلال
 عزیز دو گیتی! چند نهان شوی و چند پیدا، دلم حیران گشت و جان شیدا، تا کی این استتار و تجلی آخر کِی بود آن تجلی جاودانی؟
الهی! جلال عزت تو جای اشارت نگذاشت، محو و اثبات تو راه اضافت برداشت تا گم گشت هرچه رهی در دست داشت.
الهی! زانِ تو می فزود و زانِ رهی می کاست تا آخر همان ماند که اول بوده است. محنت همه در نهادِ آب و گل ماست 
پیش از گِل و دل چه بود آن حاصل ماست.
 الهی! آب عنایت تو به سنگ رسید، سنگ بار گرفت، سنگ درخت رویانید درخت میوه و بار گرفت، درختی که بارش همه شادی، طعمش همه انس، بویش همه آزادی، درختی که بیخ آن در زمین وفا، شاخ آن بر هواء رضا، میوه ی آن معرفت و صفا، حاصل آن دیدار و لقا.
الهی! از جود تو هر مفلسی را نصیب است از کرم تو هر دردمندی را طبیبی است از سعت رحمت تو هر کسی را بهره ایست، از بسیاری صواب بر تو هر نیازمندی را قطره ایست بر سر هر مؤمن از تو تاجی است، در دل هر محب از تو سراجی است، هر شیفته ای را با تو سروکاری است، هر منتظری را آخر روزی شرابی و دیداری است.
الهی! دانی به چه شادم؟ به آنکه نه به خویشتن به تو افتادم. الهی! تو خواستی، من نخواستم.
الهی! این چه بتر روزی است؟ ترسم که مرا از تو جز حسرت نه روزی است.
الهی! می لرزم، از آنکه نه ارزم چه سازم جز از آنکه می سوزم تا از این افتادگی برخیزم.
الهی! از بخت خود چون پرهیزم و از بودنی کجا گریزم؟ و ناچاره را چه آمیزم و در هامون کجا گریزم؟
الهی! کانِ حسرت است این دل من، مایه ی درد و غم است این تن من، نیارم گفت که این همه چرا بهره ی من نه، دست رسد مرا به معدن چاره ی من!
 مرا تا باشد این دردنهانی تو را جویم که درمانم تو دان 

    درباره وبلاگ

به وبلاگ روستای زاچ بشاگرد خوش آمدید
    آخرین مطالب
نوروزتان پیروز
شعری ازحضرت امام خمینی (ره)درباره نوروز
نتایج ارای حوضه انتخابیه میناب رودان جاسک سیریک وبشاگرداعلام شد تصویری زیباازگبیعت زیبای روستای زاچ بشاگرد اصل موضوع فراموش نشود حسینیه قدیمی روستای داربست سریال مختارنامه سریالی که بردل نشست تصویرداربستی تسلیت عرض میکنم شهادت امام رضا وامام حس ورحلت بیامبر شهیدمصطفی احمدی روشنشهیدعلم ودانش شهادتت مبارک اس ام اس فلسفی زیارت عاشورا نامه خانواده شهید احمدی روشن به رهبر انقلاب مناجاتی ازصحیفه سجادیه افرادنیکوکاربیشترعمرمیکنند عکسهایی ازروستای داربست ارسال کننده یوسف صادقی نکته ای چند*ازپروین اعتصامی تصاویری ازمحرم 90 تصاویری ازروستای زاچ محرم 1432-ق 1390ش بوی محرم می اید استانه حضرت ابالفضل )ع(روستای داربست بشاگرد عیدغدیرراخدمت همه شیعیان تبریک عرض میکنم تصویرهایی ازروستای زاچ بشاگرد عیدقربان سال 1361بشاگرد تصاویری زیباازروستای داربست بشاگرد عکس jjj منشاءوهابیت
    پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان روستای زاچ بشاگرد و آدرس zachi.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





    نويسندگان